میخواستم به عشق تو ای بیوفای من / تا آخرین دقایق عمر وفا کنم
میخواستم چو شمع به هر جا که میروی / روشن کنم سرای تو جانم فدا کنم
میخواستم بسوی تو ای شهر آرزو / همچون شهاب پر کشم و آشیان کنم
میخواستم کنار تو هر شام تا سحر / اسرار قلب سوخته ام را بیان کنم
امّا نخواستی از من گریختی / که قراموششان کنی یاد گذشته را
شبهای انتظار و پریشانی مـــرا / آری ..... تو میتوانی امّـــا وجود من
کی میتواند این غم بزرگ را فراموش کند
در این دیار دور میخواهم از خدا / عشق ترا بسینه من جاودان کند
دوست تو شمسی
ROSHANMANESH
15/11/48
No comments:
Post a Comment