امروز تنها بودم و به گذشته فکر میکردم یاد عید دیدنی های زمان قدیم افتادم که مامانم دو تا دختر عمو داشت و برنامه هر سال آنها این بود که بعلت رعایت بزرگتری و کوچکتری صبح روز اول بدیدار ما می آمدند و و بعد هم با اصرار قرار میگذاشتند که یا عصر همان روز و یا فردای آنروز ما بدیدنشان برویم و در دو جلسه با عجله و پیاپی و قرار دادی دید و بازدید های ما پایان می یافت البته فامیلی و بعد بدبدار دوستان میرفتیم و حالا سالهاست که این دو دختر عمو حال بابا را نمی پرسند که مرده است یا زنده و این شعر مجددا " در مغزم بالا و پائین میکند و امیدوارم چون شعر عامی است به کسی بر نخورد که :
در حیرتم از مرام این مردم پست / زین طایفه زنده کش مرده پرست
تا مرد بود زنده نشانش نبرند / وان گه که بمیرد ببرندش سر دست
عید همه مبارک و امیدوارم تا زنده هستیم قدر هم بدانیم چون زندگی آهی و دمی است....!!؟؟
No comments:
Post a Comment