Friday, April 13, 2012

دو کلمۀ کوچک

صدها فرهنگ را ورق زدم . هزاران لغت را از نظر گذرانیدم
گفتم شاید بین کلمات هم چون گوهر تابناک پیدا کنم
گفتم شاید بین کلمات نیز کلماتی گرم و سکر آور چون شرابی کهنه و نادر بیابم
دنبال کلماتی گشتم که برایم تازگی داشته باشد . صدها کتاب ورق اما افسوس آنها
را نیافتم ولی بیکبارهبرقی خرمن وجودم را آتش زد  و آن کلمات را در قلب خود
پیدا کردم .کلماتی سکر آور  و گرم که گوهر وجودم را روشنتر ساختند
" دوستــــــــت دارم "
دوستدار تو
مهناز امیر حسینی
Add caption
15 / 11/ 1348

" تاگـــور "

او زمزمه میکرد (( محبوبم)) چشمانت را بالا گیر
به تندی ملامتش گفتم " دورشو !" . ولیاو حرکت نکرد
در برابرم ایستاد و هر دودستم را گرفت ، گفتم : (( ترکم  کن ! )) ولی
او نرفت . سر فراگوش من آورد نگاهش کردم و گفتم (( چه بیشرم )). ولی
از جا نجنبید . لبانش گونه ام را نوازش کرد لرزیدم و گفتم
((چه گستاخی ))
ولی او شرم نکرد ، گلی به مویم آویخت . گفتم ((بی فایده است !)) ولی
او بی حرکت ایستاد ، حلقۀ گل را از گردنم بدر آورد و رفت
میگریم  و از دلم می پرسم (( چرا او باز نمی گردد )) ؟؟
عفت چاوشان
سال 5 طبیعی  41/11/48

Wednesday, April 11, 2012

summer



صحنه بر آمدن آفتاب در اقیانوس چشم ما را از الوان لذّت بخش و رنگهای  
درخشان لعل گون و زمرّدی و زرین خیره میکند ، مشاهده شگفت انگیز 
را بر احوال شاعرانه آنزمان  کمیاب ، ابرهای پشت گلی ، طلائی که 
در افق با دریا پیوند شده اند همانند جزایر نیک بختانند که آدمی می پندارد 
در آنجا به سعادت مطلق خواهد رسید امّا میدانیم که از آن بجز در عالم 
رؤیا بهره مند نمیشویم 
هم گلستان خیالم ز تو پر نقش و نگار      هم مشام دلم از زلف سمن سای تو خوش 

خواهر گرامی از لطفی که ابراز داشته و جند سطری بعنوان یاد بود 

از من خواسته ای متشکرم و آرزوی سلامتی و خوشبختی 
تو را دارم .
گ - مراد پور 
21/ 01 / 1348 

Tuesday, April 10, 2012

سوگند مهر

ناهید عزیزم از اینکه دفتر زیبایت را 
دراختیارم گذاردی که چند سطری بعنوان
یادبود در آن بنویسم سپاسگزارم.
موفقیتهای فراوانی را برایت آرمان دارم 
اشرف جعفری 
20/7/1347
 

 بآن باده ناب عناب فام 
که ریزی بافسون ز مینا قسم
به آن سلسله زلف آشفته ات 
که گشته است چون شام یلدا قسم 
به آن شکرین خنده دلنشین 
شکوفان شود صبح بر ما قسم 
به شبهای تنهائی عاشقان 
به زیبائی فکر و رؤیا قسم 
به آن عاشقانی که گلگون دلند 
به شیرین به لیلی به عذرا قسم 
به ناز و به مهر و به قهر و صفا 
که بر ما کنی بی مهابا قسم 
به خسته  دلی که مرد حقند 
قسم خورده برذات یکتا قسم 
که مهرت ز دل رفتنی نیست نیست 
  به پروردگار توانا قسم  

Sunday, April 8, 2012

CAT


This is my cat ,her name is pishy and like drink from the hand .
when she was baby i adopted her .
I love her .

امروز هوا ابری و بارانی است و دلم میخواد عکس بزارم در بلاگم  همین

راز


امروز دانشی کسب کرده ای که باعث میشود عالی ترین نمونه را از خودت خلق کنی .
 البته امکان این که این
نمونۀ خودت از قبل روی فرکانس " عالی ترین تو " بوده باشد ، وجود دارد .
فقط مشخص کن که  می خواهی  چه بشوی ، چه کاری
انجام دهی  و چه چیزی داشته باشی . به این موارد فکر کن
فرکانس آن را ساطع کن . دیدگاهت در
زندگیت همان خواهد شد

امشب گریه خواهم کرد

امشب گریه خواهم کرد : بخاطر کودکانی که همیشه گریانند
امشب بسختی خواهم گریست  برای آرزوهائی که هرگز جامۀ آری امشب میخواهم بگریم
برای خودم :       برای آرامش روح سر کشم  و برای عظمت
و قدرت بی پایان خدا
امشب گریه خواهم کرد  ، همانگونه  که مادرم پس از مرگ من  خواهد گریست .
اشک خواهم ریخت  بخاطر بیهوده ام  : بخاطر قلب مجروحم
آری می گریم ، آن چنان که آسمان طولانی گرید    یا گریست
کسی که فراموشت نمیکند
مهناز شالچیان

20/ 21/ 1347

Thursday, April 5, 2012

نمی دانم تو میدانی

دل من در هوای دیدنت بی تاب گردید . سرا پای وجودم در فراغت آب گردید
نمی دانم تو میدانی
ز هجرت دیدگانم همچو دریائی ز خون گشته         غم و دردم فزون گشته       و از تب در میان
بسترم چون شمع میسوزم     برای دیدن رویت دو چشم اشکبارم را بروی ماه می دوزم و با او
از غم و رنج درونم راز می گویم
نمی دانم تو میدانی
که من اینک درون بستر خود سخت میگریم    و اکنون در فضای خاطرم پیچیده عطر
جان فزای خاطرات تو    کنون با خاطرات عشق شیرینت چه زیبا عالمی دارم    ولی
بی تو عزیز من   چه جانفرسا غمی دارم   هنوز آوای تو در گوش و جانم سخت می پیچد
و میگرید دل دیوانه ام امشب دل حسرت کشم با شادی و عیش و طرب بیگانه است امشب
و اکنون من درون بستر خود با غم هجران هم آغوشم   و از دوری تو چون  مرغکی بی
آشیان  حیران و سرگردان و بار اندوهی افتاده بدوشم    کنون تنها تو را خواهم ترا
زیرا تو دنیای خوش جاودان من هستی شکوفا غنچۀ امید من هستی
خواهان سعادت و کامرانی تو
آذر بلوچ نژاد
19/12/ 1347

Wednesday, April 4, 2012

بنفشه


بنفشه صبحدم افسرد و باغبان گفتش ----- که بیگه از چمن آزرد و زود روی نهفت
جواب داد که ما زود رفتنی بودیم  ----- چرا که زود فسرد آن گلی که زود شکفت
کنون شکسته و هنگام شام ، خاک راهم ----- تو خود مرا سحر از طرف باغ خواهی رفت
غم شکستگیم نیست ،زانکه  دایۀ دهر ----- بروز طفلیم  از روزگار پیری گفت
ز مزد زندگی ایمن شو که طاسک بخت ----- هزار طاق پدید آورد از پی یک جفت
به جرم یک دو صباحی بشستن اندر باغ ----- هزار قرن در آغوش  خاک باید خفت
خوش آن کسی که چو گل یک دو شب نه گلی عمر ----- نخفت  و شبرو ایّام هر چه گفت شنفت

ناهید عزیزم امیدوارم همیشه موفق و در تمام مراحل زندگی
خوش و خرّم باشی
دوستی که هرگز تو را فراموش نمیکند
پیشی 19/ 11 / 1347

Monday, April 2, 2012

خنده ------------ بقلم استاد نظام وفا

ای ستارگان سحری بتابید  . ای غنچه های صبجگاهی باز شوید، ، ای لبان گلرنگ
بخندید ، این فروغ و روشنائی برای شب زنده داران عشق ، این شیفتگی و
دلربائی برای مرغان چمن ، این تبسّم و شادمانی برای دلهای محزون  ، تسلیّت
خدائی است که بوسیله شما اعطا میشود . خنده بر زیبائی لبهای تو میافزاید
و این اشگ شور آخر چشمان پر نقوذ ترا رنجور خواهد  نمود  ، بخند  چون خندۀ
گل بصورت باغبان  ، بخند چون طفل بپستان مادر ، من خنده های مصنوعی
گریه آلود را دوست نمیدارم . بخند  امّا نه چون خنده برق که گریۀ ابر را بخود
میاورد ، خنده ای که مایۀ گریۀ دیگران است خنده نیست
بخند و شاد  باش و دیگران را بخندان  و شادمان نگاهدار

خواستار موفقیت و سعادت  تو
دوست تو
فاتحی P - F
17/21/ 47