Wednesday, April 4, 2012
بنفشه
بنفشه صبحدم افسرد و باغبان گفتش ----- که بیگه از چمن آزرد و زود روی نهفت
جواب داد که ما زود رفتنی بودیم ----- چرا که زود فسرد آن گلی که زود شکفت
کنون شکسته و هنگام شام ، خاک راهم ----- تو خود مرا سحر از طرف باغ خواهی رفت
غم شکستگیم نیست ،زانکه دایۀ دهر ----- بروز طفلیم از روزگار پیری گفت
ز مزد زندگی ایمن شو که طاسک بخت ----- هزار طاق پدید آورد از پی یک جفت
به جرم یک دو صباحی بشستن اندر باغ ----- هزار قرن در آغوش خاک باید خفت
خوش آن کسی که چو گل یک دو شب نه گلی عمر ----- نخفت و شبرو ایّام هر چه گفت شنفت
ناهید عزیزم امیدوارم همیشه موفق و در تمام مراحل زندگی
خوش و خرّم باشی
دوستی که هرگز تو را فراموش نمیکند
پیشی 19/ 11 / 1347
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
برای حفظ امانت من تغییری در نوشته و اشعار ندادم ، هرچند ممکن است معانی آن کامل نباشد درضمن دوستم نمیدانم چرا خود را پیشی معرفی کرده و امضاء او پیشی است
ReplyDelete