بعدها سرو کار خودم هم به این مغازه ها افتاد چون برای ازدواجم مقدار زیادی سکّه پهلوی (از پنج پهلوی تا ربع پهلوی ) کادو گرفته بودم که آنها را برای خرید یک قالی ماشینی فروختیم ، درست یادمه که سکّۀ پنج پهلوی را 850 تومان و یک پهلوی را 310 تومان و نیم را 160 تومان و ربع را 80 تومان از ما خریدند که مجموع آنها حدود چهار پنج هزار تومان شد که ما با آن یک قالی ماشینی کرم قهوه ای با طرحی بنام قرآنی خریدیم که خیلی جدید بود و با نقشه های قبلی کاملا " متفاوت و .......حالا بعد از سالها دوباره سر و کارمان با این گروه افتاده است که تحت عنوان صرافی (آزاد و بانکی و غیر بانکی و مسافری ودولتی و غیر دولتی و.... ....) در تهران این روزها خون مردم عادی را در شیشه کرده و حتما " دارند با آن نانهای فَتیـــــــــــر بسیار بزرگ تهیّه و نوش جان میکنند و هم من و هم بسیاری مثل من که بنا بدلائل کاملا " شخصی جلای وطن کرده و غربت اختیار کرده ایم مطمئن هستیم که این گونه نانهای فَتیـــــر شاید مقطعی بمزاقها خوش آید ولی حاصلی ندارد و خلاصه همۀ آنها را یا خودشان استفراغ میکنند یا مجبورشان میکنند که استفراغ نمایند ...... از ما گذشت و این نیز بگذرد ...
Wednesday, November 16, 2011
محلۀ جهود ها
یادمه وقتی بچّه بودم در شیراز خیابانی بود که به محلۀ کلیمی ها یا جهود ها معروف بود و صاحبان مغازه های این خیابان جهود بودند و حرفۀ اکثر آنان یا بزازی بود که با دوخت و دوز سرو کار پیدا میکنه و یا خرید و فروش طلا و مامانم هر وقت میخواست طلا بخره یا بفروشه به این محل میرفتیم و من با اینکه چهار پنج سال بیشتر نداشتم ولی از قیافه و صدای این مغازه دارها خوشم نمی آمد و مامان هم سفارش میکرد که ازش دور نشیم و این عقیده در شیراز وجود داشت که این ها بچّه های کوچک را می دزدند و میکشند و برای عید مخصوصی که دارند با خون بچه ها نانی به اسم نان فَتیر درست میکنند ، نمیدانم راست یا دروغ ولی لابد مسئله ای بوده که اینگونه مباحث در اجتماع مطرح شده است بهرحال بر اساس یک ضرب المثل قدیمی تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها !!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment