یکی از دوستان ذهنش را هرزه گرد خوانده بود ولی فکر میکنم ذهنی که به دریا ها و اقیانوسها سفر میکند و برفراز جنگلها و کوهها و در آسمان آبی به پرواز در می آید نمی تواند هرزه گرد باشد و هرزه گردی کند ،این ذهن جایگاه فکر و احساس است وعشق و محبت ، وعشق چیست ، کیست ، کجاست ؟
عشق جایگاه دارد و جای ندارد ، صاف است و بی رنگ ، بی غش است ، نهایت است وبی نهایت ، قلبی است ولی قلبی برایش یافت نمی شود ، پیکر است و پیکره نمی پذیرد ، حس است و احساسی ندارد ، وصف نمی پذیرد ، درد است ، رنج است ، زیبااست ، پروازی بی پرواز ، رسیدن به بی سرانجامی ،خوابی است در رؤیا ، حقیقتی در مجاز ، رنجی بی درد و دردی پیوسته ، واینگونه شاعران و نویسندگان و ادبا و عرفا را سرگردان خود نموده ، همه او را می جویند و اوبدنبال همه . با کلمات او را وصف میکنند و کلمه نیست ، گلی از گلستان ، برگی از درخت ، پروازی بر آسمان ، عبوری در اقیانوس ، گردشی در جنگل ، با هرزه گردی جور در نمی آید !!!! و شاید عشق ......... بیانی ندارد یا در بیان نمی گنجد
متأسفانه باز نمیشود عکس گذاشت ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ReplyDelete