آنان که راه دارند و بیراهه می روند ، بگذار تا روند و ببینند سزای خویش
فکر می کنم این شعر را از مامانم شنیدم مصداق آدمهائی است که یا خودشان راه را بلد هستند و اشتباه می کنند و راه را اشتباهی میروند بعبارتی یک جائی بموقع پیام را دریافت نمیکنند ، نادیده میگیرند و ایست دارند و یا یکی براشون توضیح میده ولی اصلا " در مخ آنها فرو نمی رودو فقط کار خودشان را میکنند، نمیدانم چه حسی مانع شنیدن آنها میشود ، خود خواهی ، خودبرتر بینی ، رقابت ، حسادت ، عجله ، آمال گرائی ، واقع بین نبودن ، لجبازی ... به حرف یا تجربه یا نصیجت دیگران توجه نکردن ، خوب هر چی شد مسئولیت آن برگردن خود آدم است نه کسی دیگر، آدم باید تشخیص بدهد که کی خیر خواه است و کی با خود خواهی لباس خیر خواهی به تن کرده و اگر نتواند تشخیص دهد خوب چوب آن را می خورد، من میتونم همدردی کنم ، یا کنیم .. طبعا " اگر اجازه بدهند کمک هم میکنم و میکنیم و میکنند ولی این گونه از آدمها کمک هم نمی پذیرند و لجباز تر از آن هستند !! ه
مردمان اندیشه و آگاهی دارند ولی یکی یکی و متنوع و هر کدام برای خودشان ....جمع شود وانگهی دریا شود
ReplyDelete