Sunday, June 26, 2011

باور


نمی دانم چرا باور ندارند یا ندارید ، من باور دارم آسمان و زمین و دشت و دریا و امواج و کوهها و ابرها و .... را باور دارم که آنها موجودات زنده و مخلوقات خدایند ، آنها درک و شعور و آگاهی دارند نه اینکه من در حلقۀ بازی زمینی ها باشم ولی سالهاست که خود در حلقۀ آسمانم ، سالهاست سنگ صبورم جز کوه و دشت و دریا و ابر و اسمان نبوده اند ، آنها اسرار مرا میدانند بی آنکه من اسرار آنها بدانم ، سالهاست وقتی به ابرها نگاه میکنم و بخصوص در اینجا که براحتی میتوانم بنشینم و حرکت آنها را با چشم غیر مصلح دنبال نمایم میبینم که با حرکت آنان انگار شهری ساخته میشود که هم کوه دارد هم خانه و هم آپارتمان و جنگل .... انگار اون بالا در بین ابرها بر فراز آسمان زندگی وجود دارد و لی در حال حرکت و نه سکون ، مدتی است که هوای اینجا بسیار مطبوع شده است و دلیلش بارش باران است و جالب برای من اینستکه با من همزمان میبارد، نمیتوانم باور نمایم که تا این حد خیالاتی شده ام !!!؟؟؟؟ با من همزمان می غرّندو میخروشند و میبارند ، خواه شب باشد و خواه روز ، خواه نیمه شب باشد یا نیمروز ،خواه سحر باشد و خواه غروب ، ابرها ها مرا میفهمند و گویا میتوانند نوشته های مرا بخوانند وقتی با برداشت از تنها یک جملۀ نویسنده ای مینوشتم " من از جنس ابرم نه خاک " باور دارم که آنها هم جمله را دیده و خوانده اند ، البته ابر میبارد و ثمراتی برای خاک دارد و باعث سر سبزی و جوانی و دگرگونی خاک میشود و من تنها بر خود میبارم تا شاید بر دردهای درونم التیامی باشد و شاید بر دردهای بسیاری از هم جنسان من ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ آنان که مرا باور دارند

1 comment:

  1. هم جنسان من منظورم بانوانی است که دانسته یا ندانسته همیشه مورد ظلم و ستم قرار گرفته اند و البته خودشان هم اهل تحمّل هستند و گویا از اوّل به آنها گفته اند زن باید و باید و باید ....و آنها هم عادت کردند به این بایدها .

    ReplyDelete