تقدیم بتو : دوست عزیزم
یا رب مرا چو شمع شبستان عاشقان آن سان نما که پاک بسوزم به پای دوست
ای لنگر گاه من ، ای امید من و ایدوست . این نامه ها را از روی امواج خروشان و متلاطم زندگی برای تو مینویسم . امواجی که در صدد غرق کردن من هستند . موجهای بیرحم وحشی انسانهائی که خون میآشامند خون افراد بیگناه و بی تقصیر را . ای تکیه گاه من در این جهان فراخ و در این اقیانوس بی پایان حیاتم ، در این دریای آلوده تو هستی ، دیگر من کسی را ندارم که برای او بنویسم پس هر چه میخواهم فقط برای تو مینویسم برای تو ، امید است که با قبول آن بر من منّت گماری و مرا نا امید و سر گردان رها نکنی ، دوست من صحبتهای زیاد تو همیشه در خاطر من زنده و جاوید است .بپاس استوارترین و محکمترین پیوند زندگی قسم و بتمام مظاهر عالی و پسندیده دوستی سوگند که این پیوند را تا آخرین قطره خونم محترم و عزیز و پر احساسترین احساساتم را در آن بگنجانم بتو تقدیم میکنم تا آخرین نفس حرکتی که برایم ممکن شود در تآیید آن خواهم کوشید و نخواهم گذاشت که از طرف من کوچکترین و کمترین رخنه در آن بوجود آید از تو نیز خواستارم که جوابگوی پاک و صالحی در برابر این سوگند باشی
دوست تو : نسیـــــم
سالها بعد رفتم او را پیدا کردم در حالی که دو فرزند داشتم و بچّه های ما هم با هم بازی کردند و قرار شد که با من تماس بگیرد و .....تا کنون او را ندیده ام و امیدوارم هر کجاست خوش و سلامت باشد
ReplyDelete