Sunday, May 1, 2011
رای
همسایۀ بغلی نوشته بود بعضی وقتها یک چیزهائی را میبینی که باورت میشه سال 88 همین ها رأی دادند ، البته که همین ها بودند ، شب رای 84 تعدادی خونه ما بودند بعد از صحبت و گفتگو و درد دل و غر غر قول دادند فردا نرن و رأی ندهند ، از صبح فردا از پنجره دیدم مدرسه روبروئی شلوغه و تا آخر شب ادامه دارد و دو سه روز بعد دوستان را دیدم همه معذرت خواستند و گفتند رأی دادند ، دلیلش هم این بود که یکیشون کنکوری داشت ، یکی میخواست کار پیدا کنه ، یکی کارمند بود و یکی کاسب و از مزاحمت بعدی میترسیدند که اگه شناسنامه شان مهر نخورده باشه سر پل ... بگیری ، خِرشان را بگیرند و حالا اسب بیار و باقالی بار کن ؟ و این تنها دلیلی بود که همه رأی میدادند و بعد هم خر هم می انداختند و سی و اندی سال سپری شد ، وقتی بر میگردی پشت سرت میبینی نه شناسنامه ای دیدند و نه خِر یا خَر کسی را گرفتند و هر کسی هم راهی یافته تا بیزنس کند و دستها تو هم برن پارتی ... خلاصه پارتی عادتیه ومن هر چی چشمام را میشورم بازم غی میکنه والله ناز نازی ، راستی شب رأی 88 هم بودم اونجا همه میگفتندمیریم به این رأی میدهیم که رأی اون یکی کم بشه ، کی از قبر خبر آورده آآآآکه کی به کی رأی داده و رأی نداده و خلاصه منافعش کجا بوده .. گاد اعلم
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
مثل این که نریم رأی بدیم خودش نظریه ای بوده که قبلا " دوستان و انگلیس و آمریکا روش بحث های مفصّل داشتند و به نتیجه نرسیدند و همه رفتند ، ولی هزار راه نرفته یکیش هم اینه که واقعا " همه با هم نرن اونوقت آدم دلش نمیسوزه که کاش گوش کرده بودم
ReplyDelete