Tuesday, May 3, 2011
کبوتر
روز هاي اوّلي که شروع کردم چيزهائي را اينجا بگذارم هي ميرفتم اونجا مينوشتم آدرس نوشته هاي من اينه و انگار نه انگار ، اصلا " کسي نمي گفت خالو خرت چند ؟؟ عکس ميگذاشتم، خالو خرت چند ؟ بقول همسايه بغلي جزيره کر و کورها براه خودش ميرفت ، عجب اصراري داشتم که اونها را بخوانند چون اولا " واسه دوستهاي اونجا ميگذاشتم که خودشون خواسته بودند مطالب هم البته درست حسابي بود ، از مثنوي و حافظ ومقاله و .... نه خبري نبود ، ميپرسيدي نهايتش ميگفتند هنوز اينترنت حلال نيامده و بعد هر روز با فيلترهاي حرام همه کاري ميکردند، نه امتحان داشتند نه گرفتار بودند و معلومم نميشد واقعا " دسترسي دارند يا نه ؟؟؟ زيرکها کپي برداري ميکردند و صفحه ميزدنند و ظاهرا " همه جوره قابل استفاده بوده و الان که فکر ميکنم خيلي ها آدرسش را دارند و داشتند و مهّم هم نيست ، مينويسي که بخونند ، ولي چقدر آدم ميتونه بي معرفت باشه و فقط توقع مند ؟؟؟ حداقل عيبهاشو ميگفتين بعد چتر پرواز را باز ميکردين ، والله پرواز با يک وسعت قلب بد نيست ، الان که جواني است و بخل و حسادت .....اين مدليه!! هي که غبار و زنگارش بيشتر بشه ميخواهي چکار کني ؟؟، از بالا ببين و شعار کمتر اگر قرار بر نصيحت و پند و اندرز و امثله باشه .... بگذريم چون اين نيز بگذرد
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
حتما " حیاط حوض هم داره ، حیاط بدون حوض اصلا " قشنگ نیست ، خوش بحالشان و بحالمان و بحالتون
ReplyDelete