Tuesday, May 10, 2011

همکار


از همان بچگی شاهد بودم که پدر بشدّت کار میکرد و تمام تلاشش این بود که بره بالا و خودشو به شرایط مطلوبی بر پایۀ ذهنیت خود و اهداف خود برساند ، دو شیفت و سه شیفت کار میکرد تا بخصوص بچّه ها از شرایط خوب تحصیلی و رفاهی در زندگی برخوردار باشند شاید بشه گفت جاه طلب بود البته با زور بازوی خودش نه با تکیه بر دیگران ، در این میان اهل دوست و دوست بازی خانوادگی نبود ، خودش ممکنه با دوستاش رفت و آمد میکرد و ... ولی اونها را به خونه راه نمی داد ، بعبارتی غیرتی بود نه چشم عیب ( این کلمه در ادبیّات و زبان معنی متفاوتی دارند گرچه کسی کاری ندارد و هر کی هر جا خواست ازش استفاده میکنه ) غیرتی بود و اگر کسی نگاه چپ به زنش و بعدها به دختراش میکرد خدمتی بود...که طرف یادش نره و حساب چشماش را داشته باشد واین کارش محبوبش کرده بود ... استدلالش هم در مورد دوست این بود که دوست وقتی میاد تو خونه اوّل از همه نگاه میکنه به همسرت و اگر مال تو بهتر باشه حسادت و بخل .... شروع میشه بعدش هم نگاه میکنه به خونه و زندگیت اگه نداشته باشی میره پشت سرت صفحه میزاره که بیچاره بی عرضه است با داشتن همسر به این لایقی و بچّه های ... نمیتونه برای آنها زندگی راحتی درست کنه و اگر داشته باشی پشت سرت صفحه میزاره اون هم در بین همکاران که فلانی حتما " راه و کاری پیدا کرده که اینقدر وضع مالیش خوبه و خونه و زندگی و .... داره خوب در مقابل استدلالش چی داری بگی ؟؟؟ البته نا گفته نمونه که تا دلتون بخواد با فامیل رفت و آمد میکرد و عاشق مهمونی دادن بود و هر کاری از دستش بر می آمد برای جوانهای فامیل میکرد و محبوبیت خاصی داشت .. این را الان نوشتم تا قضاوتها شروع نشه !!!!هر چند هر کسی از ظن خود شد یار من !!!

2 comments:

  1. این عکس از نقاشی های زیبای آقای کاتوزیان است که یک دوست برام آورد تا من آپلود کنم .

    ReplyDelete
  2. فعلا " نا گفته نماند که در این پانزده سال آخر من دوستهای خوبی داشتم وخیلی بمن کمک کردند و من قدر دان آنها هستم امّا ولیش سر جاشه ....

    ReplyDelete