در بیان اندیشه های عرفانی ، زبان مولانا از شور مستی و عشق جوش میزند . از آن باده ای که او مست شده است و باز هم میخواهد ، اگر یک کاسه به دریای شور بریزند ،مبدل به آب حیات میشود و اگر به آسمان رطلی بپاشند ، ماه . زهره مست شده چون مرغ فرود می آیند .
ای فتنۀ مرد وزن / امشب درِ من بشکن
رخت من و نقد من / بردار و به یغما ده
نیمی بخور ای ساقی / ما را بده آن باقی
والله غلط گفتـــــم / نی نی همه ما را ده
خواهی که همه دریا / آب حَیَـــــوان گردد
از جام شراب خود / یک کاسه به دریا ده
خواهی که مَــه و زُهره / چون مرغ فرود آیند
زان می که به کف داری / یک رطل به بالا ده
خواهی که به یک لحظه / صد طرفه صنم بینی
یک جلوه به عالم کن / می دار و مصفا ده
زان می که گر سرشکی از آن در چکد به نیل
ReplyDeleteصد سال مست باشد از بوی او نهنگ
آهو به دشت اگر بخورد قطره ای از او
غرنده شیر گردد و نندیشد از پلنگ