صوفی گلی بچین و مرقّع بخار بخش // وین زهدِ خشک را بمیِ خوشگوار بخش
طامات و شطح در ره آهنگ چنگ نه // تسبیح وطَیلَسان بمی و میگسار بخش
زهدِ گران که شاهد و ساقی نمی خرند // در حلقۀ چمن بنسیمِ بهار بخش
راهم شرابِ لعل زد ، ای میر عاشقان // خونِ مرا بچاهِ ز نخدان یار بخش
یارب بوقت گل گنه بنده عفو کن // وین ماجرا بسروِ لبِ جویبار بخش
ای آنکه ره بمشرب مقصود بردۀ // زین بحر قطرۀ بمن خاکسار بخش
شکرانه را که چشمِ تو رویِ بتان ندید // مارا بعفو و لطفِ خداوندگار بخش
ساقی چو شاه نوش کند بادۀ صبوح //گو جام زر بحافظِ شب زنده داربخش
مرقع : خرقه و دلق پاره بر پاره دوخته
طامات : طامات نزد صوفیه عبارت از خود نمائی و خود فروشی
شَطح :کلمه ایست که بوی خود پسندی بدهد و ادعا از آن استشمام شود و گفته شده است :
شطحیات سخنی را گویند که ظاهر آن بظاهر شرع راست نیاید و بعضی گویند سخنلنی است که در حال شدت وجد ادا شود و شنیدن آن بر ارباب ظاهر سخت و نا خوش باشد ( مانند انا الحق گفتن منصور حلاج ) و موجب ظن و انکار گردد.
طَیلسَان : ردای قاضی و خطیب
شراب لعل : بادۀلعل فام یا سرخ رنگ یا سنگهای گرانبها ست با رنگ سرخ درخشنده
ماجرا : سر گذشت ، واقعه ، دعوی و داوری ، ماجرا در اصطلاح عرفانی آن را گویند که اگر از درویشی خردۀ در وجود آید باز خواست کنند تا آن غبار از دل آن برادر دینی دور شود
مشرب مقصود : آبشخور مراد
بت : شاهد زیبا و نکو روی
شاهد :
ReplyDeleteباغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش / بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش
ایدل اندر بند زلفش از پریشانی منال / مرغ زیرک چون بدام افتد تحمّل بایدش
رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار ؟/ کار ملکست آنکه تدبیر و تأمّل بایدش
تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست / راهرو گر صد هنر دارد ، توکّل بایدش .......
مقدمۀ صبر تحمّل است که باعث تأمّل و اندیشه و فکر کردن میشود و بعد به توکّل میرسی که اینروزا توکّل ها کمرنگ شده است ، آنهم توّکل به قادری توانا و احد و واحد
ReplyDeleteمشقها و درسهائی برای خودم !!!!؟؟؟